سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رحمت خدا برای همه (دوشنبه 86/5/1 ساعت 7:28 عصر)

حکایتی از زبان مسیح نقل می کنند که بسیار شنیدنی است . می گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان میکرد . حکایت این است :

مردی بود بسیار متمکن و پولدار روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت . بنابراین ، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند . پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند .

کارگرانی که آن روز در میدان نبودند ، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند . روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند . گر چه این کارگران تازه ، غروب بود که رسیدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام کرد .

شبانگاه ، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود ، او همه ی کارگران را گردآورد و به همه ی آنها دستمزدی یکسان داد . بدیهی ست آنانی که از صبح به کار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند : (( این بی انصافی است . چه می کنید ، آقا ؟ ما از صبح کار کرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند . بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند . آن ها که اصلاً کاری نکرده اند ))

مرد ثروتمند خندید و گفت : (( به دیگران کاری نداشته باشید . آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است ؟ ))
کارگران یکصدا گفتند : (( نه ، آنچه که شما به ما پرداخته اید ، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است . با وجود این ، انصاف نیست که اینانی که دیر رسیدند و کاری نکردند ، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم )) .
مرد دارا گفت : (( من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم . من اگر چند برابر این نیز بپردازم ، چیزی از دارائی من کم نمیشود . من از استغنای خویش می بخشم . شما نگران این موضوع نباشید . شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید . من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می دهم ، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن ، بسیار دارم . من از سر بی نیازی ست که می بخشم .))
مسیح گفت : (( بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند . بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند . بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است ، پیدایشان می شود . اما همه به یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند .))
شما نمیدانید که خدا استحقاق بنده را نمی نگرد ، بلکه درائی خویش را می نگرد . او به غنای خود نگاه می کند ، نه به کار ما . از غنای ذات الهی ، جز بهشت نمی شکفد . باید هم اینگونه باشد . بهشت ، ظهور بی نیازی و غنای خداوند است . دوزخ را همین خشکه مقدس ها و تنگ نظرها برپا داشته اند . زیرا اینان آنقدر بخیل و حسودند که نمیتوانند جز خود را مشمول لطف الهی ببینند .

منبع:آرشیو وبلاگ خودم(چند کیلو امیدواری)


  • نویسنده: حامد
  • نظرات دیگران ( )

  • مشاوره پزشکی (دوشنبه 86/5/1 ساعت 7:28 عصر)
    جدا ببخشید بابت ننوشتن مطلب در هفته پیش...بدون مقدمه برویم سر سوالها:
    سوال 1: چند وقتیه که در ناحیه قوزک هر دو پا درد مختصری رو احساس میکنم، خصوصاً صبح که از خواب بیدار میشم. اگه هم با دست به استخوان قوزک پا فشار بیارم، درد میگیره.ممنون میشم راهنمائی بفرمائید...
    جواب:برای پاسخ دادن به این سوال باید چند مورد اطلاعات داشت...مثل سن،مقدار فشاری که به اندامهای تحتانی وارد می‏شود،سابقه فامیلی و همچنین ثابت بودن این درد و یا بهبود آن در ساعات دیگر روز...پاسخ و تشخیص از فشارهای بیشتر از حد تا بیماریهای روماتولوژیک و ارتوپدی در نوسان می‏باشد...
    سوال 2:می‏شه بپرسم وقتی پلک می‏پره یا قسمتی از دست یا پا نشانه ی چیه؟! 
    جواب: اکثرا پاسخ بدن به تنش‏ها و فشارهای عصبی می‏باشد...گاهی وقتها نیز تیکهای عصبی و روانپزشکی است که معمولا قابل درمان می‏باشد...گاهی نیز به دلیل کمبود بعضی یونهای بدن مثل کلسیم و پتاسیم است که با آزمایشهای ساده قابل تشخیص می‏باشد...در کل نکته بسیار نگران‏کننده‏ای وجود ندارد...
    با تشکر...

  • نویسنده: حامد
  • نظرات دیگران ( )